نویسنده: پرویز درگی
یکی از ایراداتی که به تحقیقات کمی در بازاریابی گرفته میشود، این است که تلاش میشود با مطالعه آماری و عدد و رقمی رفتار مصرفکنندگان در گذشته، به تصمیمسازیهایی برای آینده بپردازد، در حالیکه با عینک دیروز و امروز نمیتوان به فردا نگاه کرد. به همین دلیل است که در کشورهای توسعهیافته خصوصاً آمریکا میزان اقبال به تحقیقات کیفی و دستیابی به اطلاعات و روندهای مغز خزنده و ضمیر ناخودآگاه فزونی گرفته است. به عبارتی لازم است برای موفقیت در تصمیمهایی که برای آینده گرفته میشود تا حد امکان تعصب به زمان گذشته و زمان حال را به حداقل برسانیم. و این نیاز به طراحی هوشمندانه آینده دارد که موضوع علم آیندهپژوهی است. آیندهپژوهی چگونگی مواجهه با آینده را به ما میآموزد و هدف آن کشف، ایجاد و ارزیابی آیندههای ممکن، آیندههای محتمل و آیندههای مطلوب است.
آیندهپژوهی، نادانی هوشمندانه دارد؛ او عدم قطعیت را با جان و دل باور دارد، اما تلاش میکند این عدم قطعیت را مدیریت کند. او تصورات خویش و دیگران را به چالش میکشد. اهل روِیا بافی است. داستانساز است. سناریونویس است. او یاد گرفته است که بشر میبایست خانهاش را در ابرها بسازد، اما پایههایش را روی زمین استوار کند. ساختن خانه در ابر نشان از به پرواز درآوردن تصورات و اندیشهورزی پارادایمشکن است و استواری در روی زمین اشاره به تلاش برای جامه عمل پوشاندن به آن تصورات است. مگر نه اینکه روِیا زیربنای ایده است؟ و ایده ساختارشکن وقتی با اقدام عملی یک کارآفرین همراه میشود به موجودیت مبدل میگردد؟